دوستان
عزیزم امروز اصلا نخوابیده بودی و مادر کلافه بود. غروب رفتیم خونه مادر و اونجا با دیانا بازی کردی، بازی که چه عرض کنم فکر میکردی اسباب بازیه و بهش چنگ میزدی. ولی اونم خیلی بامزست، دست میزنه و نینای میکنه و تحت هر شرایطی براش آهنگ بزنی یه قری میده ...
نویسنده :
سپیده
9:15