سیزده بدر جای خاصی نرفتیم. خونه مادر موقع برگشتن رفتیم و سیزدهمونو توی کانال آبی که هر سال می ریم اونجا بدر کردیم. سنگ انداختیم و آرزو کردیم و انرژی مثبت گرفتیم و تو هم اولین سبزه عمرتو توی آب انداختی. به امید یک سال خیلی خوب و یک عمر زندگی باسعادت. انشالله. ...
بازم عید فقط 1 روز رفتیم شمال و برگشتیم. چند ساعت پیش دوستت بودیم و زود راه افتادیم که برگردیم. با ذوق نازش می کردی و می گفتی نی نی و دست به سر و صو رتش می کشیدی. بعد زمینو نشونش می دادی و می گفتی آستال (آشغال). کلی کیف کردی انگار چقدر بزرگتر از اونی ...
برای دومین بار عید شد! عیدی که تو پیش ما هستی. هم بانمک هم شیرین عید صبح زود بود، نگران بودم که خواب باشی و موقع سال تحویل سر سفره هفت سین نباشی. اما خوشبختانه صبح زود پاشدی. سرحال و خوش اخلاق. کنار هم وارد سال نو شدیم ویکی دو ساعت بعد آروم و راحت خوابیدی. بعدم پاشدی و رفتیم عید دیدنی. اولین روز که خیلی خوب بود. جالبه که پول خیلی دوست داری بهش میگی ابی. تا بابا از بیرون میاد میری طرف جیبش و میگی: ابی ابی ...
چهارشنبه سوری بدو بدو رفتم بازار برات موشک و آبشار گرفتم برای تو و بابا و مادر کادوهای کوچولوی چهارشنبه سوری گرفتم ساعت دو و نیم که برگشتم اداره همکارا همه رفته بودن. شب سه تایی رفیم تو حیاط ترقه بازی کردیم و از رو آتیش پریدیم. دفعه اولت بود که آتیش میدیدی . وقتی رفتیم بالا تو تلویزیون آتیش نشون میداد فوری گفتی آدیش... اینجا داری تو کشوی عموعلی کنجکاوی میکنی!!! عاشق اینکه دست و صورتتو با دستمال مرطوب پاک کنی! تا چشم مارو دور میبینی میری سروقت کیفامون! ...