آنیساآنیسا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه سن داره

مثل عشق، اصل عشق

تاب و سرسره

1390/2/17 23:12
نویسنده : سپیده
1,489 بازدید
اشتراک گذاری

گل خانوم، پنجشنبه ۱۵/۲/۹۰ ساعت ۵ دیدم حوصلت سر رفته. خوابتم میومد اما نمیخابیدی، بردمت پارک و برای اولین بار تاب و سرسره بازی کردی، فکر کنم مثل خودم تاب رو خیلی دوست داشتی چون خوابت می گرفت و کیف میکردی، دفعه دومم که خواستم سوارت کنم با اینکه خوابت میومد ذوق کردی و خندیدی، بعدم بابا اومد پیشمون.

روز جمعه ظهر دایی فرهاد اومد دنبالمون که تنها نباشیم، یه بستنی بهش دادم . گفت تا بستنی رو دیدی اسباب بازیتو ول کردی و سینه خیز دویدی طرفشخوشمزه

بعدم رفتیم خونه مادر و شب دایی اسی اینا اومدن طبق معمول کلی گریه کردی. نتونستم با علی و آرتین عکستو بگیرمگریه

شنبه هم با بابا برگشتیم خونمون و بعد از مدتها سه تایی با هم بودیم. غروب یه سری به خونه علیرضا اینا زدیم. هایپراستارم رفتیم دیگه یاد گرفتی که اگه چیزی رو میخوای لج میکنی و جیغ میزنی شیطون! امشب برای اولین بار برای یه عروسک وینی پو لج گرفتیعصبانی

دوباره فردا باید برم. انگار هرچقدر میگذره جدایی از تو برام عادی نمیشه چون لحظه به لحظه بیشتر دوست دارمماچ 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مژده
29 اردیبهشت 90 14:43
پارک ...تاب... سرسره.... بستنی... چه روزهای خوبی بوده آنیسا جونم