سیزده بدر
امروز اولین سیزدهیه که تو داری بدر میکنی عزیزم، پارسالم تو دل مامانی بودی خوشگل خانوم.امسال دیگه جایی نرفتیم یکم رفتیم پیش خاله مینو و بعد از ناهار رفتیم که سیزده رو بدر کنیم و سبزه هامونو تو آب بندازیم. به مامان بزرگ و خاله مینو گفتیم اما نیومدن. بازم سه تایی رفتیم، همه جا شلوغ بود و مردم توی آفتاب برای خودشون سایه بون درست کرده بودن و تو هم با آرامش خوابیده بودی، رفتیم تو کانال پایین رامین آرزو هامونو گفتیم و سبزه ها و سنگارو پرت کردیم تو آب. من از طرف تو هم ۷ تا سنگ انداختم. تو مثل شب سال تحویل آروم خواب بودی.
بعد از مراسم رفتیم هایپراستار، خلوت..... یه چرخ مخصوص نی نی ها پیدا کردیم و خریدامونو همراه با شما دخمل گل انجام دادیم. تو عسل منی
وقتی برگشتیم مامان بزرگینا با پالیز و مامانش رفته بودن بیرون. چقدر تو این دو هفته دوباره آروم شدی، وقتی خوابت میاد راحت می خوابی و خودتو اذیت نمیکنی. اما دوباره از فردا مامان باید بره سر کار، عروسکم قوی باش و پیش مادر راحت باش. دوست دارم