اولین کلمه ای که آنیسا گفت: کیه؟
چهارشنبه که از سرکار برگشتم دیدم خیلی خسته ام و با این وضعیتت نمیتونم تنهایی نگهت دارم، سه تایی رفتیم خونه مادر. دلم برای خونه مادر و آرامش اونجا و شب موندن تنگ شده بود، از وقتی اومدم سر کار شب خونشون نموندم. خاله محبوبه هم زنگ زد و گفت یکشنبه تعطیل شدیم،
پنجشنبه صبح رفتیم بیمارستان و پانسمانت کردن، چقدر این مدت عذاب کشیدی عزیزم، از خدای مهربون میخوام زودتر خوب بشی گلم. غروب با هم رفتیم داروخونه و مادر برات لیوان آبخوری گرفت. توی راه گریه میکردی که شیر بخوری و بخوابی، شب ساعت ۱۱ بابا اومد و یه سر رفتیم هایپراستار. اولش کلی ذوق کردی و خندیدی ولی بعد باز میخواستی شیر بخوری و بخوابی. تو خونه که با خواب قهری ولی بیرون که میای یاد خواب می افتی!
راستی دندون سمت راستتم نیش زده عزیزم، مادر برات آش دندونی پخت و خوردیم و رو سرت ریختیم و دادیم گنجشکا بخورن، خودتم یه کوچولو از لعاب آش نوش جان کردی عزیز دلم.
جمعه که بابا اومد بغلت کردم و اومدم جلوی در ورودی. ازت پرسیدم کیه؟ و تو هی میگفتی کککککِ . این حرف و ازت شنیده بودم ولی نمیدونستم با منظور میگی. من میپرسیدم و تو هم میگفتی ککککککِ. دقت کردم دیدم وقتی اشیای دورو برتو نگاه میکنی همینو میگی قربونت برم. پس اولین کلمه شد کیه؟ روز جمعه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۰
شنبه گذاشتمت خونه مادر و با بابا اومدم خونه که برم سر کار، جات تو خونه خیلی خالی بود عزیزمامان دلم برات تنگ شد و قربون صدقت رفتم. اما یه جاروی حسابی زدم و بعد رفتم سر کار، ظهر خروجی گرفتم که بیام پیشت، یه ربع به دو رسیدم که خواب بودی، غروبم خوابیدی و من واسه اینکه بیدار نشی در اتاقو نیمه باز گذاشتم. شب که داشتیم شام میخوردیم. یهو صدات اومد، سینه خیز اومده بودی، در و بسته بودی و مونده بودی تو اتاق تاریک، دیگه نفسم بالا نمیومد، خلاصه بابا سرتو پیدا کرد و هلت داد عقب و برق رو روشن کرد و آوردیمت بیرون. تو از گریه ضعف کرده بودی و ما از دلشوره ولی خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خیر گذشت. ماشاا... خیلی شیطون و خطرناک شدی.
یکشنبه رفتیم پیش جراح متخصص اطفال. کلی انرژی مثبت داد و گفت هیچ جای نگرانی نیست. خدا رو شکر. این عکسم موقع برگشتن به خونه ازت گرفتم
دوشنبه غروب مامان بزرگ اومد و از حلقه یاسین ردت کرد که انشاا... خدا خودش ازت محافظت کنه و از بلا و خطر دورت نگهداره، همه مارو هم از حلقه رد کرد. بعدم خداحافظی کرد که بره مسافرت.