دالی
امروز که داشتم پوشکتو عوض میکردم، دیدم پتوت رو با دوتا دستات میگیری جلوی صورتتو بعد میاری پایین و به من نگاه میکنی و میخندی، منم با تعجب گفتم دالی و تو بارها این کارو تکرار کردی، فکر کردم از خودت درآوردی ولی مادر گفت که اون این بازی رو انجام داده و تو یاد گرفتی، ای بلا
بعد از ظهر زنگ زدم به خاله مدیا گفت یکشنبه میاد پیشمون، حال زخمات خدارو شکر بهتره اما تنهایی نگهداشتنت خیلی سخته، تا شب که مادر و بابات اومدن پدرم دراومد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی