دندون
دیشب دایی فرهاد اومد خونمون، اول مثل همیشه دیدیش ذوق کردی ولی بعد از ۱۰ دقیقه که تو بغلش بودی یهو غریبی کردی و لب ورچیدی انگار شک داشتی که خودشه،
امشب که مادرو بردیم برسونیم دایی رو که دیدی اینقدر خندیدی که زبون کوچیکت معلوم شد، دایی گفت: اِ این که دندون درآورده، ندیدین؟ ما گفتیم نه. دستمو شستم و نگاه کردم دیدم آره تیزی دندون نازتو حس میکنم. یعنی شما ۲۴ فروردین اولین دندون خوشگلت دراومد. مبببببببببارکه گلم، برات آش دندونی میپزم و پنجشنبه بعد که دهه فاطمیه رد شد برات یه مهمونی اوچولو میگیرم. عزیزک دندون دار مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی