سال نو
عزیزم این دومین عیده که پیش مامانی و اولین عیدیه که میتونم بغلت کنم و ببوسمت و از عطر وجودت سرمست بشم.
سال تحویل ساعت ۲:۵۲ نصف شب بود و تو مثل فرشته خواب بودی، من بغلت کردم و آوردمت کنار سفره هفت سین که موقع تحویل سال کنارمون باشی،
روز عیدم که هرچی خواستم ازت عکس بگیرم فقط هواست به هفت سین بود و شیطونی. آخرشم نذاشتی یه عکس درست درمون ازت بگیرم.
بعدم با مادر و دایی رفتیم دیدن خاله شیرین، اونجا کلی گریه کردی اما بعدش که رفتیم خونشون کلی با خاله سارا و خاله سمانه بازی کردی.
غروبم من و تو و بابا رفتیم پیش علیرضا اینا و آخر شبم رفتیم خونه مادر... (البته هایپر استارم یه سری زدیم) این شد اولین عید دیدنیهای آنیسا خانوم ما
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی